×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

کتیبه های میخی واوستا اشو زرتشت

× کتیبه های باستانی با خط میخی وکنکاشی در اوستا کتاب دینی اشو زرتشت
×

آدرس وبلاگ من

ariames.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ariames

?????? ???? ?????? ???? ????? ????? ??? ????

هرمزد یشت





زَرتُشت از اَهورهمزدا پرسید :
ای اَهورهمزدا ! ای سپندترین مینو ! ای دادار جهان استومند ! ای اَشَوَن در مَنثَرهیِ وَرجاوَند !
چه چیز تواناتر، چه چیز پیروزمندتر، چه چیز بلند پایگاهتر و چه چیز برای روز پسین، کارآمدتر است ؟

2
چه چیز پیروزمندترین و چه چیز چاره بخشترین چیزهاست ؟
چه چیز بهتر بر دشمنی ِدیوان و مردمان [ دُروَند ] چیره شود ؟
در سراسر جهان اَستومَند، چه چیز بیشتر در اندیشهی مردمان کارگر افتد ؟
در سراسر جهان اَستومَند، چه چیز بهتر نهادِ مردمان را پاک کند ؟

3
آنگاه اَهورهمزدا گفت :
ای سپیتمان زرتشت !
نام من و اَمشاسپَندان در مَنثَرهی ِوَرجاوَند، تواناتر از هرچیز، پیروزمندتر از هر چیز، بلند پایگاهتر از هرچیز و برای روز پسین، کارآمدتر از هر چیز است.

4
این است پیروزمندترین و چاره بخشترین چیزها. این است آنچه بر دشمنی ِدیوان و مردمان [ دُروَند ] چیره شود. این است آنچه در سراسر جهان اَستومَند، بیشتر در اندیشهی مردمان کارگر افتد. این است آنچه در سراسر جهان اَستومَند، بهتر نهادِ مردمان را پاک کند.

5
زَرتُشت گفت :
ای اَهورهمزدا اَشَوَن !
مرا از آن نام خویش که بزرگتر و بهتر و زیباتر از هر چیز و به روز پسین، کارآمدتر و پیروزمندتر و چاره بخشتر است و بهتر بر دشمنی دیوان و مردمان [ دُروَند ] چیره شود، بیا گاهان ...

6
... تا من بر همهی دیوان و مردمان [ دُروَند ] پیروز شوم؛ تا من بر همهی جادوان و پریان چیره شوم؛ تا هیچ کس نتواند بر من چیره شود : نه دیوان و نه مردمان [ دُروَند ] و نه جادوان و نه پریان.

7
آنگاه اََهورهمزدا گفت :
ای زَرتُشت اَشَوَن !
یکم : منم سرچشمهی دانش و آگاهی.
دوم : منم بخشندهی گله و رمه.
سوم : منم توانا.
چهارم : منم بهترین اَشَه.
پنجم : منم نشان ِهمهی دَهِشهایِ نیکِ اَشَه نژادِ مَزدا آفریده.
ششم : منم خرد.
هفتم : منم خردمند.
هشتم : منم دانایی.
نهم : منم دانا.

8
دهم : منم وَرجاوَندی.
یازدهم : منم وَرجاوَند.
دوازدهم : منم اَهوره.
سیزدهم : منم زورمندترین.
چهاردهم : منم دور از دسترس دشمن.
پانزدهم : منم شکست ناپذیر.
شانزدهم : منم به یاد دارندهی پاداش هر کسی.
هفدهم : منم همه را نگهبان.
هیجدهم : منم همه را پزشک.
نوزدهم : منم آفریدگار.
بیستم : منم نامبردار به مزدا.

9
ای زَرتُشت !
روزان و شبان مرا با نیاز برازندهی زَور بستای.
اینچنین، من - اََهورهمزدا - یاری رسان و پناه بخشی را به سوی تو آیم.
سُروش پارسا، یاری رسانی و پناه بخشی را به سوی تو آید.
آبها و گیاهان و فَرَوَشیهای اَشَوَنان [نیز] یاری رسانی و پناه بخشی را به سوی تو آیند.

10
ای زَرتُشت !
اگر خواستار چیرگی بر دشمنی دیوان و مردمان [ دُروَند ] و جادوان و پریان و کَویها و کَرَپهای ستمکار و راهزنان و اَشموغان ِدوپا و گرگان چارپا ...

11
... [ اگر خواستار چیرگی بر ] سپاه فراخ سنگر، بزرگ درفش، افراشته درفش، گشوده درفش و خونین درفش ِدشمنی، پس در همهی روزان و شبان، این نامها را باژگیر :

12
پشتیبان نام من است.
آفریننده و نگاهبان نام من است.
شناسنده و سپندترین مینو نام من است.
چاره بخش نام من است.
چاره بخشترین نام من است.
پیشوا نام من است.
بهترین پیشوا نام من است.
اَهوره نام من است.
مَزدا نام من است.
اَشَوَن نام من است.
اَشَوَنترین نام من است.
فَرِهمند نام من است.
فَرِهمندترین نام من است.
بسیار بینا نام من است.
بسیار بیناتر نام من است.
دور بیننده نام من است.
دور بینندهتر نام من است.

13
نگاهبان نام من است.
پشت و پناه نام من است.
دادار نام من است.
نگاهدارنده نام من است.
شناسنده نام من است.
بهترین شناسنده نام من است.
پرورنده نام من است.
فشوشومَنثَره نام من است.
جویای شهریاری ِنیکی نام من است.
بیشتر جویایِ شهریاری ِنیکی نام من است.
شهریار دادگر نام من است.
دادگرترین شهریار نام من است.

14
نافریفتار نام من است.
نافریفتی نام من است.
برستیهندگی چیره شونده نام من است.
به یک زخم بر دشمن پیروزشونده نام من است.
همه را شکست دهنده نام من است.
آفریدگار یگانه نام من است.
بخشندهی همهی دهشها نام من است.
بخشندهی بسیار خوشیها نام من است.
بخشایشگر نام من است.

15
به خواست ِخود نیکی کننده نام من است.
به خواست ِخود پاداش رسان نام من است.
سودمند نام من است.
نیرومند نام من است.
نیرومندترین نام من است.
اَشَوَن نام من است.
بزرگ نام من است.
برازندهی شهریاری نام من است.
به شهریاری برازندهترین، نام من است.
دانا نام من است.
داناترین نام من است.
دورنگرنده نام من است.
اینچنین است نامهای من.

16
ای زَرتُشت !
آن که در این جهان اَستومند، این نامهای مرا باژگیرد یا روزان و شبان، به بانگ بلند بخواند ...

17
... آن که این نامها را هنگام برخاستن از خواب یا به گاهِ خفتن، به گاهِ خفتن یا هنگام برخاستن از خواب، هنگام کُشتی بستن یا کُشتی گشودن، هنگام رفتن از جایی به جایی یا هنگام رفتن از شهر و کشور به سوی کشوری دیگر، بخواند ...

18
... در این روز و در این شب، کارد بر او کارگر نشود؛ چکش و تیر و خنجر و گرزی که خشمی با نهادی سرشار از دروغ به سوی او پرتاب کند، بر او کارگر نشود و سنگهای فَلاخَن بدو نرسد.

19
این نامهای بیستگانه، همچون زرهی پشت ِسر و زرهی پیش ِسینه در برابر گروه [ ناپیدای ] دُروندان و نابکاران ِ�وَرِن� و �کَیَزَ�ی ِتبهکار، به زیانِ اهریمنِ نابکار ناپاک بکار رود؛ چنانکه گویی هزار مرد، مردی تنها را نگاهبانی کنند.

20
� ای اهوره !
این را از تو میپرسم؛ مرا بدرستی [ پاسخ ] گوی :
کیست آن پیروزمندی که در پرتو آموزشهای ِتو، هَستان را پناه بخشد ؟
ای مزدا !
مرا آشکارا از برگماشتن آن رَدِ درمان بخش زندگی بیاگاهان و [ بگذار ] که سُروش و منش نیک بدو و به هرکس که تو خود او را خواستاری، روی آورند.�

21
درود بر فر کیانی.
درود بر ایران ویج.
درود بر �سَوَک�
درود بر آب �دایتیا�
درود بر آب �آرِد ویسورَ اَناهیتا�
درود بر همهی افریدگان اَشَوَن.
�یَثَه اَهو وَیریو ...�
�اَشِم وُهو ...�

22
�آهونَ وَیریَه ...� را میستاییم.
اَردیبهشت، زیباترین اَمشاسپند را میستاییم.
توانایی و نیروی و نیرومندی و زور و پیروزی و فَر و نیرو را میستاییم.
اَهورهمَزدای رایومَندِ فَرِمِند را میستاییم.
یِنگهِه هاتِم ...�

23
�یَثَه اَهو وَیریو ...�
درود و ستایش و نیرو خواستارم اَهورهمَزدایِ رایومَندِ فَرهِمَند را.
�اَشِم وُهو ...�

24
ای زَرتُشت !
تو همواره دوست را از دشمن بدخواه، نگاهدار باش !
روامدار که دوست دچار گزند شود !
مگذار که دوست، از آسیب به رنج افتد !
مگذار آن مرد دین آگاهی که مرا و اَمشاسپَندان را نیازی بزرگ یا پیشکشی خُرد آوَرَد، از دارایی خویش بیبهره ماند !

25
ای زَرتُشت !
این است بهمن آفریدهی من.
ای زَرتُشت !
این است اَردیبهشت آفریدهی من.
ای زَرتُشت !
این است شهریور آفریدهی من.
ای زَرتُشت !
این است سپَندارمَذ آفریدهی من.
ای زَرتُشت !
اینانند خُرداد و اَمرداد، هردوان از آفریدگان من. اینان اَشَوَنانی را که به دیگر سرای درآیند، پاداش بخشند.

26
ای زَرتُشت اَشَوَن !
به میانجیِ خرد و دانش من، [ دریاب که ] سرانجام زندگی و زندگانی آینده چگونه است.

27
هزار درمان [ برساد ] !
ده هزار درمان از سپَندارمَذ [ برساد ] !
با [ یاری ] سپندارمذ، دشمنی دیو را از هم بپاشید و [ او را ] پریشان کنید؛ گوشهایش را بردرید؛ دستهایش را بربندید؛ رزم افزارش را درهم شکنید و به زنجیرش درکشید؛ بدان سان که هماره در بند ماند.

28
ای مزدا !
آیا اَشَوَن بر دُروَند پیروز خواهد شد ؟
آیا اَشَوَن بر دُروَج چیرگی خواهد یافت ؟
آیا اَشَوَنان بر دُروَندان چیره خواهند شد ؟
نیروی شنوایی اََهورهمزدا را میستاییم که �مَنثَره� را شنید.
نیروی یادگیری اََهورهمزدا را میستاییم که �مَنثَره� را از بر کرد.
نیروی گفتار اََهورهمزدا را میستاییم که �مَنثَره� را بر زبان راند.
کوه �اوشیدَم�(اوشیدَرِنَ) را روزان و و شبان با نیاز برازندهی زَور میستاییم.

29
زَرتُشت گفت :
بدین چاره، شما را (1) به زیر زمین برانم.
به میانجیِ دیدگان ِسپَندارمَذ، راهزن بر زمین افگنده شود.

30
هزار درمان [ برساد ] !
ده هزار درمان [ برساد ] !
فَروَشی این اَشَوَن مرد را که به �اَموخوانوَنت� نامبردار است، میستاییم.
از آن پس، خواستارم که همچون مردی دین پذیرفتار، [ فَروَشیهای ] دیگر اَشَوَنان را بستایم.
[ فَروَشی ِ] �گَوکِرِنَ�ی توانای ِمَزدا آفریده را میستاییم.
گَوکِرِنَی توانایِ مَزدا آفریده را میستاییم.

31
نیروی شنوایی اََهورهمزدا را میستاییم که �مَنثَره� را شنید.
نیروی یادگیری اََهورهمزدا را میستاییم که �مَنثَره� را از بر کرد.
نیروی گفتار اََهورهمزدا را میستاییم که �مَنثَره� را بر زبان راند.
کوه �اوشیدَم�(اوشیدَرِنَ) را روزان و و شبان با نیاز برازندهی زَور میستاییم.
�اَشِم وُهو ...�

32
سپَندارمَذ اَشَوَنِ کارساز را میستاییم ... (2)
اینک آن بزرگتر از همه - آن اََهورهمزدا - را �اَهو� و �رَنو� بر میگزینیم تا اهریمن نابکار را براندازیم؛ تا دیو خشمِ خونین درفش را برافگنیم؛ تا دیوان مَزَندَری را برانیم؛ تا دیوان و دُروَندان وَرِنَ را براندازیم؛ تا اهورهمزدای رایومند ِفرهمند را والا شناسیم؛ تا امشاسپندان را والا بشناسیم؛ تا ستارهی رایومَندِ فَرهمَند، تِشتَرِ پر فروغ را والا بشناسیم؛ تا اَشَوَن مرد را والا بشناسیم؛ تا همهی آفریدگان اَشَوَن �سپند مینو� را والا بشناسیم.

33
�اَشِم وُهو ...�
�اَهمایی رَئشچَه ...�
�اَشِم وُهو ...�
هزار درمان [ برساد ] ! ده هزار درمان [ برساد ] !
�اَشِم وُهو ...�

ای مَزدا !
مرا به یاری بشتاب !

جمعه 9 اردیبهشت 1390 - 3:56:44 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


پيام دبير كل يونسكو به مناسبت نوروز


پيام دبيركل سازمان ملل متحد به مناسبت نوروز


پیام شادباش انجمن موبدان تهران به مناسبت آغاز سال نو


هخامنشيان، �چك� می‌كشيدند


برآورد زمانِ ٨ هزار ساله‌ي اشوزرتشت بنابر يافته‌هاي باستان‌شناسي


یلدا در افسانه ها و اسطوره های ایرانی


گنج نامه ها


مومیائی اجساد


مهرگان و مهرپرستی


كوروش، فرمانروايي كه به جاي ويران كردن، آباداني مي‌گستراند


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

233487 بازدید

5 بازدید امروز

166 بازدید دیروز

2439 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements